!!!love me
we can fly by ss501
درباره وبلاگ


سلام اسم من نيلوفره. 16 سالمه و از شاهين شهر هستمو عاشق كره ام...خواننده مورد علاقمم كيم هيون جونگه... فايتينگ!!!

پيوندها
فقط کی پاپ و دابل اس
زیر آسمان کره جنوبی
iraniancats-ss501
novel about ss501
just ss501
kpop-island
ss501 my super star
sky
just ss501
fashion
فرشته هايي از كره جنوبي
ss501 our dream forever
park jung min
زوجهاي كره اي.....!!!
ستاره هاي كره اي، بدو دانلود
gharibeh
داستانهايي از همه رنگ...
چيتوزيا
ss501center
بهترين داستانهاي كره اي
عشق محبوب ترين بازيگران كره
تیم یعنی لیورپول
ردیاب خودرو

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان we can fly by ss501 و آدرس ss501superhits.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.









ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 17
بازدید دیروز : 58
بازدید هفته : 75
بازدید ماه : 657
بازدید کل : 84864
تعداد مطالب : 57
تعداد نظرات : 67
تعداد آنلاین : 2

نويسندگان
niloofar
Elnaz
ghazalkavoosi

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
یک شنبه 6 فروردين 1391برچسب:, :: 11:35 :: نويسنده : niloofar

حدودا 2 ماهی میشه که اومدم کره دنبال ارزو هام.....البته بهتره بگم اومدیم کره دنبال ارزو هامون......من و دوستام  اومدیم کره واسه ادامه تحصیل و رسیدن به مدارج بالا و خوشبختی و البته ازادی.......

مهسا:نوشینننننن.....بیااا دیگهههه!!!!

باز این موجود جفت پا پرید وسط تفکرات من خب داشتم میگفتم اصا چی چی میگفتم....بیخی بابا اصا ....راستی اسمه من نوشینه 20 سالمه .....الانم داریم میریم بدویم و ورزش کنیم با دوستان.....

دره کشو مو باز کردم و یه ست آبي پوشيدم.
 

یه نگا تو اینه به خودم کردم و بند کفشمو بستم و رفتم پایین.....توی حال...خونه ی مدرنی داریم ....خیلی دکوراسیون قشنگیم داره.....همه چیز با هم هارمونی خاصی و  تشکیل دادن.....میرم سمت اتاقه مهسا و به درش تکیه میدم...

-تو که هنوز نپوشیدی چرا الکی هوااار میکشیی؟؟؟؟؟؟؟؟

یه ابرومو میندازم بالا و بهش نگاه میکنم یه ست قرمز داشت مي پوشيد.

مهسا:به جونه تو یکی که غر نزن تا فردا میخوای طول بدی تا اماده شیی.....تازه کاره منم تموم شد....

اینو گفت و استینای سوییشرتشو زد بالا....بعدم منو هل داد و با هم رفتیم سمت اتاقه غزی اونم اماده رو تخت نشسته بود و یه ست  صورتي و بنفش پوشيده بود.
 

مهسا یه سوت زد و گفت:

-شمام میخواین برین ورزش به سلامتی؟؟؟؟

غزل برگشت و نگامون کرد...

غرل:اول یه نگاه به سر و وعض خودتون بکن بعد زر بزن شماا که معلوم نیست میخواین برین ورزش یا برین شماره گیر بیارین....

مهسا:افرین زدیی به هدف میخوایم بریم ماهی گیری(خی خی غزی در جریانه).....

-راس میگه بابا حوصله امون سر رفت تو این کشورررر......بدو بدو بریممم.....

غرل:جلفاااااااا.....

مهسا:یه خیابونه تو اصفهان!!!!

غرل:بچه پروووو.....

-خی خی ....خیلی باحالیددد.....

مهسا و غرل:یااااااااااااااااااا..........

-اهههه خوشنت اصا کاره خوبی نیست......ااا اااا....

انگشتمو جلوشون تکون دادم....

غزل:خدایاااا...یه عقلی به این بشر بدهه!!!

-ای خدا از زبونت بشنوهه عزیزم!!!!!!

غزل رفت طرف اتاقه ال و مثه گاو رفت تو بدبخت داشت سوتینشو میبست.....

الی:گاوااااااااااااااااا.........

-اینجاا میتونی بگی گاوان.....کلمه ی بهتریهه.....

الی بالشتشو پرت کرد سمتمونو شوتمون کرد بیرون ....سه تایی با قیافه ی اویزون خواستیم بریم طرف اتاق نیلو که خودش طبق معمول جلومون ظاهر شدد..........

نیلو:چه خوشگلل شدیننننننن!!!!!!!!!!1

مهسا:نیشتشو ببند خوب.....

نیلو یه دور زد و گفت:

-چه جوری شدم......

یه ست طوسي و سفيد پوشيده بود. 

غرل دستشو زد به چونشو گفت:

-اوووممم بد نشودیی خوبهه....

نیلو:ضدحاللل....

سه تایی زدیم زیره خنده....همیشه اذیت کردن نیلو حال میداد اخه از هممون کوچیک تره......

الی:نبینم بیبی رو اذیت کنین و گرنه با خودم طرفین(کلا به قیافه ات نمیخوره...این حرفااا)

برگشتیم گله ای نگاش کردیم......

-اوهوووووو.....چه خارجیی.....

الی:بلییی دیگه تو کشور خارجی باید خارجی بود........

مهسا:اوخیییی دایی دوس دخملل....چه حرفایه گنده ای میزنی جدیدا!!!!!

الی:من همیشه سخنانم پر گوهر بودن ....شماها درک نمیکردین.....

-بیشین بینیم با حال نداری.....

غزل:حرف زدناتون تموم شد بریم .....ظهر میشه دیر بریم اون موقع ام هم هوا گرمه هم شلوغ....

راستی الیم ست سفيد مشكي پوشيده بود.

-بلییی مامان بزرگ درست میگن پوشین راه بیوفتین بریم ......

مهسا:یه مثلی هست میگه دیگ به قابلامه میگه ته دیگگ.....بدرد الان میخوره....

-نه بابا واقعاااا؟؟؟؟

-خی خی...دیگه.

غزل:تا 3 میشمرم راه نیوفتین مردین.....اراسوووو؟؟؟؟

همه:بلییییییییییی.........

خلاصه پیاده رفتیم سمت پارک نزدیک خونه ....خونه ام توی محله بالا شهر بود و تقریبا خصوصی بود ورود افرادیم که خونه نداشتن ممنوع بود.....

پارک تقریبا خلوت بود البته بنده خدا حقم داشت که خلوت باشه کله صحر اومده بودیم پارک......

غزل:خوب بریم اول بدویم بعد ام میریم یه دور میزنیم.....

غزل شروع کرد دویدن خیلی ام تند میدوید.....الی و نیلو ام دنبالش رفتن و شروع کردن دویدن........من و مهسا ام دستامون تو هوا بود در امتداد اون سه تاا واقعا تو جو بودن....

-رفتن؟؟؟؟؟؟//

مهسا:رفتن پی کارشون دل خوشی ندارن .....

-ایششش....بیا مام بریم دنبالشون....

مهسا:اینم نظریه فقط بیا بریم جلوشون سبز شیم....و بترسونیمشون....

-پایتم بد جورر....

خلاصه تصمیم گرفتیم بریم  دنبالشونو بترسونیمشون.......رفتیم پشت به بوته که تو مسیرشون بود قایم شدیم....

-ببین نیمدن خیلی وقته اینجاییمم....

مهسا یکم نگاه کرد و گفت:

-دارن میان اماده باش.....

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: